English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1310 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
decision lag U تاخیر زمانی در تصمیم گیری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
time lags U تاخیر زمانی
lag U تاخیر زمانی
lags U تاخیر زمانی
lagged U تاخیر زمانی
time lag U تاخیر زمانی
coding delay U تاخیر زمانی مربوط به کشف رمز و پیام
sewed up <idiom> U تصمیم گیری
decision making U تصمیم گیری
latency U تاخیر بین زمانی که دستور دارد کامپیوتر میشود و اجرای آن یا بازگشت نتیجه .
decision tree U مسیر تصمیم گیری
decision variable U متغیر تصمیم گیری
decision theory U نظریه تصمیم گیری
decision table U جدول تصمیم گیری
decision making policy U سیاست تصمیم گیری
decision criteria U ضوابط تصمیم گیری
decision model U الگوی تصمیم گیری
drastic times call for drastic measures <idiom> U [زمانی که شما فوق العاده بی امید هستید و میخواهید یک تصمیم موثر بگیرید]
get down to brass tacks <idiom> U فورا شروع به تصمیم گیری
partial jurisdiction U حق تصمیم گیری یا قضاوت محدود
dss U سیستم پشتیبان تصمیم گیری
pass a resolution U با رای گیری تصمیم گرفتن
tip the balance <idiom> U تصمیم گرفتن ،نفوذ درتصمیم گیری
decision U تصمیم گیری برای انجام کاری
take something to heart <idiom> U به صورت جدی تصمیم گیری کردن
not touch something with a ten-foot pole <idiom> U تصمیم گیری چیزی به طور کامل
decision tree U اقدامات لازم جهت تصمیم گیری
play it by ear <idiom> U تصمیم گیری درچیزی برطبق شرایط
decisions U تصمیم گیری برای انجام کاری
interrupting U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupts U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
interrupt U تصمیم گیری برای ارجحیت دادن به وقفه ها
decision U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
decisions U اطلاعات یا پایگاه داده قبلی تصمیم گیری کند
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
time sampling U نمونه گیری زمانی
layer U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
layers U لایهای که درباره مسیرهای استفاده شونده و هزینه و... تصمیم گیری میکند
time utility U بهره گیری از شرایط زمانی
logic U عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
decision U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions U نمایش گرافیکی جدولی تصمیم گیری که مسیرها و اعمال مناسب در شراطی مختلف را نشان میدهد
decisions U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
decision U علامت گرافیکی در یک فلوچارت برای بیان تصمیم گیری و یک شاخه یا مسیر یا عملی با استفاده از نتیجه انتخاب میشود
AI U طراحی و پیشبرد برنامههای کامپیوتری که از هوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید می کنند و شامل دلایل ابتدایی و سایر خصوصیات بشری هستند
intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
artificial intelligence U طراحی برنامههای کامپیوتری که ازهوش انسان و توابع تصمیم گیری تقلید میکند و ارائه کننده دلایل پایه و خصوصیات انسان است
time base U ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
delay line U خط تاخیر
latency U تاخیر
deferment U تاخیر
permutations U تاخیر
permutation U تاخیر
lead lag relation U تاخیر
delays U تاخیر
dilation U تاخیر
demurral U تاخیر
artificial delay line U خط تاخیر
delaying U تاخیر
cunctation U تاخیر
delay U تاخیر
lagged U تاخیر
supersedure U تاخیر
stator U تاخیر کن
lag U تاخیر
lags U تاخیر
mora U تاخیر
subsequence U تاخیر
dilatoriness U تاخیر
retardation U تاخیر
rulings U تصمیم
avows U تصمیم
determination U تصمیم
weak kneed U بی تصمیم
ruling U تصمیم
weak-kneed U بی تصمیم
decision U تصمیم
irresolute U بی تصمیم
resolution U تصمیم
avow U تصمیم
avowing U تصمیم
resolutions U تصمیم
resolve U تصمیم
resolves U تصمیم
decisions U تصمیم
pluck U تصمیم
plucked U تصمیم
plucking U تصمیم
plucks U تصمیم
will-power U تصمیم
nonplus U بی تصمیم
magnetic delay line U خط تاخیر مغناطیسی
magnetic lag U تاخیر مغناطیسی
non delay U ماسوره بی تاخیر
non delay U بدون تاخیر
phase lag U تاخیر فاز
postponer U تاخیر انداز
propagation delay U تاخیر پخش
propagation delay U تاخیر انتشار
lingerer U تاخیر کننده
lag of phase U تاخیر فاز
lag coefficient U ضریب تاخیر
dallied U تاخیر کردن
postponements U تاخیر اندازی
postponement U تاخیر اندازی
ignition delay U تاخیر اختراق
ignition lag U تاخیر احتراق
postponing U به تاخیر انداختن
postpones U به تاخیر انداختن
postponed U به تاخیر انداختن
postpone U به تاخیر انداختن
inductive retardation U تاخیر القایی
put over U تاخیر کردن
retardation coil U پیچک تاخیر
retarder U تاخیر کننده
delays U به تاخیر انداختن
delaying U به تاخیر انداختن
tarried U تاخیر کردن
delay U به تاخیر انداختن
hindrances U سبب تاخیر
hindrance U سبب تاخیر
tarrying U تاخیر کردن
tarry U تاخیر کردن
lag U تاخیر کردن
lagged U تاخیر کردن
retardment U درنگ تاخیر
rotational delay U تاخیر چرخشی
seek delay U تاخیر پیگردی
slow down U تاخیر کردن
valve lag U تاخیر سوپاپ
stick U الصاق تاخیر
hold off <idiom> U تاخیر کردن
lags U تاخیر کردن
tarries U تاخیر کردن
dallies U تاخیر کردن
average latency U تاخیر متوسط
lingered U تاخیر کردن
demurrage U جریمه تاخیر
delay time U زمان تاخیر
delay circuit U مدار تاخیر
time lag U زمان تاخیر
time lags U زمان تاخیر
lingers U تاخیر کردن
delayed U به تاخیر افتاده
angle of lag U زاویه تاخیر
tardy U دارای تاخیر
tardiest U دارای تاخیر
tardier U دارای تاخیر
lag angle U زاویه تاخیر
linger U تاخیر کردن
tardiness U تاخیر ورود
lingering U تاخیر کردن
retarding U تاخیر کردن
external delay U تاخیر خارجی
dallying U تاخیر کردن
retard U تاخیر کردن
dally U تاخیر کردن
retards U تاخیر کردن
electromagnetic delay line U خط تاخیر الکترومغناطیسی
determining U تصمیم گرفتن
afore thought U سبق تصمیم
determiners U تصمیم گیرنده
i made up my mind to U تصمیم گرفتم که ...
decidable U تصمیم پذیر
decision box U جعبه تصمیم
decision instruction U دستورالعمل تصمیم
canon U : تصویبنامه تصمیم
canons U : تصویبنامه تصمیم
to come to a decision U تصمیم گرفتن
to make a decision U تصمیم گرفتن
determine U تصمیم گرفتن
determiner U تصمیم گیرنده
make up one's mind <idiom> U تصمیم گیریکردن
to take a d. U تصمیم گرفتن
logical decision U تصمیم منطقی
decision tree U درخت تصمیم
joint resolution U تصمیم مشترک
minds U تصمیم داشتن
resolved that ...... U تصمیم گرفته شد که
regnum U تصمیم مقتدرانه
minding U تصمیم داشتن
mind U تصمیم داشتن
resolves U تصمیم گرفتن
nonplus U بی تصمیم بودن
decidability U تصمیم پذیری
resolve U تصمیم گرفتن
decision theory U تئوری تصمیم
decision table U جدول تصمیم
undecidable U تصمیم ناپذیر
decision maker U تصمیم گیرنده
cut and dried <idiom> U تصمیم قاطع
decision process U فرایند تصمیم
A one-sided(unilateral)decision. U تصمیم یکجانبه
decision structure U ساختار تصمیم
decision symbol U علامت تصمیم
Recent search history Forum search
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1 just got to figure out where to headمعنی این عبارت چیست؟
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
1They decided to buy the company outright.
2interfereometry
1شما تا چه زمانی حراجی خواهید داشت؟
1مقاله در مورد اندازه گیری شیفت فرکانسی
1ببینیم کارها چطور پیش می رود بعد تصمیم میگیریم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com